اگه عزيزي داريد كه فقط با يه جمله و حرف شما دلش اميدوار ميشه و دلش شاد ميشه اين اميد و شادي رو ازش دريغ نكن پرستوي عاشق اينبار نيز گذشت و فداكاري خودت رو ثابت كن
مكتب عشق
گويند كه مكتب عشق را 10 كلاس است 1-نگاه 2-عشق 3-مهر و محبت 4-عاطفه و احساس 5-دوستي 6-خواستن 7-بوسه 8-ازدواج 9-زندگي 10-مرگ!!!
تو آدم نيستي...
دنيا اومدي داشت بارون مي اومد. اما اون روز هوا باروني نبود.... اين فرشته ها بودن كه داشتن گريه ميكردند. آخه يكي ازشون كم شده بود...
زندگي 3چيز بيشتر نيست:
1.?????????????????? به اجبار به دنيا آمدن!
2.?????????????????? با غم زيستن!
3.?????????????????? با آرزو مردن!
نگو...
نگو بار گران بوديم و رفتيم... نگو نا مهربان بوديم و رفتيم...
نگو اينها دليل محكمي نيست... بگو با ديگران بوديم و رفتيم...
:: موضوعات مرتبط:
دفتر دل ,
,
:: بازدید از این مطلب : 506
سلام چند روز بود درگير كارام بودم وقت نكردم بيام آپ كنم الانم از دانشگاه دارم پست ميزنم امروز فيزيك۲ داشتيم استادمون خيلي باحال بود سر كلاسش حال كردم .راستي محمد جونم كاش توهم دانشجوي دانشگاه ما بودي هر روز همديگه رو ميديديم خيلي خوش مي گذشت ولي خب قسمت نبود دانشگاه ما باشي هرچند واسه تو كه خيلي نمونده تموم شه.خوشبحالت راحت ميشي من بدبختو بگو ۶ترم ديگه بايد بخونم خدايا خودت رحم كن بهم.
:: موضوعات مرتبط:
دفتر دل ,
,
:: بازدید از این مطلب : 473
امروز ناراحتم نميدونم شايد نوشته ي قبليم به قول يه نفر كه واسم نظر خصوصي گذاشت عشقو سبك جلوه دادم ولي خب به نظر خودم وقتي كسي عاشقه با تمام وجود طرفشو ميخواد با تمام وجود حسش ميكنه هرچي هم ميگه يا مثلا" توو وبلاگش مينويسه از عشقه زياده واسش فرقي نميكنه با نوشتش كوچيك شه و اين حرفا... ولي خب به نظر بعضي مردم سبك بازيه ديگه چي ميشه گفت...پست قبليمو به خاطر نظر يكي كه واسه نظرش خيلي احترام قائلم پاك كردم فعلا" كار دارم.دارم ميرم خيلي هم دوستتون دارم.
فعلا" با باي
:: موضوعات مرتبط:
دفتر دل ,
,
:: بازدید از این مطلب : 527
وقتي آدم بي دليل عاشق شد... بي دليل دل دادو پس نگرفت هيچ گاه دليلي براي دل كندن نمي يابد و چه سنگين است حكمراني اين عشق بي دليل. همين دوست داشتن بي دليل است كه كم كم شاه قضيه ي دل مي شود. به گمانم اين همان مفهوم تعريف نشده ي جبر است. دوست داشتن همان مفهوم پيچيده اي است كه با هزار مثال نقض هم نقض نمي شود.
واي بر آشيانه اي كه بي كبوتر عشق بماند آنجاست كه زندگي مبهم مي شود وحتي در بي نهايت نيز اثري از آن نمي توان يافت.
:: موضوعات مرتبط:
دفتر دل ,
,
:: بازدید از این مطلب : 484
خواهمت خواند.فريادت خواهم زد. فريادي كه موج هاي درياي غمت را بشكند و اشك خواهم ريخت اشكي كه كوير بي تفاوتي ات را سيراب كند گريه خواهم كرد ضجه خواهم زد تا بداني كه گوش هايت از آواز لب هايم بي قرار مي شوند و چشم هايم از طنين نگاهم به زمين مي افتند و نگاهت را و نقاشي دست هاي پر توانت را به آسمان خواهم كشيد و سرود دردهايت را خواهم خواند و تكرار خواهم كرد آنقدر كه كوه ها وجنگل ها حفظش كنند.آنقدر كه درياها و كويرها باورش كنند و آنقدر كه تو بداني تكرار خواهم كرد بارها و بارها كه دوستت دارم.
:: موضوعات مرتبط:
دفتر دل ,
,
:: بازدید از این مطلب : 457
يادته گفتم اونقدر سلام ميكنم كه تا آخر عمرت سلام بدهكار باشي؟ هنوز بدهكاري ها! نميخوام ادبي بنويسم ميخوام واسه عشق خودم بنويسم همونجوري كه هميشه مينوشتم از ته ته دلم واسه تو وفقط تو. ميدونم به اين زودي ها فراموشم نميكني.نميدوني چقدر ميشناسمت ...خيلي بيشتر از خودت حتي خودتم اونقدر به خودت فكر نكردي كه من كردم.نزديكه ۴سال من تمام شب هامو به ياد تو رنگي كردم وفقط به تو فكر كردم عجب دوراني.دلم ميخواد از همه چيزهايي كه دوست دارم بنويسم.ميخوام طولاني ترين نامه ي دنيا رو واست بنويسم كه شايد هيچوقت نخوني اما من مينويسم چقدر ازت خاطره دارم.يادش بخير چشمه علي دامغان.نگات چقدر قشنگ بود دلمو برد نگات عاشقم كرد چه روزاي خوبي داشتيم. يادته چقدر نصيحتم ميكردي درس بخونم چقدر سر اين موضوع دعوامون شد همش ميگفتي من بخاطر تو درس نميخونم خداييش علت اصلي درس نخوندنم اين بود كه همش به تو فكر ميكردم معدلم يه خورده افت كرد ولي موقع كنكور جبران كردم مگه نه؟ يادته موقع اعلام نتايج كنكور تو مكه بودي آخ الهي فدات شم از جلوي كعبه واسم زنگ زدي يادته چي گفتي؟ گفتي من زياد باهات حرف نميزنم گوشي رو نگه ميدارم تو هرچي از خدا ميخواي بهش بگو خدا حاجتتو ميده منم بلند بلند حاجتمو گفتم يادته بعدش چي گفتي بهم گفتي من وقتي واسه اولين بار كعبه رو ديدم يه دفعه اومدي جلو چششمم.آخ قربون چشات بشم مننننننن. يادته چندبار تصميم گرفتيم كه از هم جدا شيم حسابش يادته؟گمونم ۷-۸بار شد اما هيچ وقت نتونستيم حتي يه روز دوام بياريم همش دنبال بهونه بوديم كه دوباره باهم باشيم هميشه هم بهانه داشتيم.يادت هست چقدر حرف داشتيم واسه گفتن.هميشه هركاري كه خواستم برام انجام دادي چقدر با ديوونه بازيام كنار اومدي.چقدر من ديوونه ي تو شدم چقدر تو آرومم كردي. عشق خوبم دلم ميخواد فقط از قشنگيه عشقمون بگم كه هرچي فكر ميكنم بازم ميبينم يه طرفه نبود. من وتو دوتا بوديم. دوتا ديوونه.دوتا عاشق. اما هر كدوم اندازه ي خودمون عشقو فهميديم.چقدر من بهت ميگفتم تو كمتر از من دوستم داري اما تو هميشه مطمئن بودي كمتر از من دوسم نداري به همون اندازه اي كه من دوستت دارم توهم دوسم داري.
عزيزدلم نفس من. عمر من.همه كس من.عشق من. دنياي من بدون تو من ميميرم. هرموقع باهام حرف ميزني اونقدر آروم ميشم اونقدر سبك ميشم اونقدر كه وقت هايي كه تنهام با تو نيستم با تمام وجود جاي خالي تورو احساس ميكنم.
الن كه دارم اينو مينويسم دلم واسه اون صداي مهربونت.واسه اون حرفاي آرامش بخشت. واسه دلداري دادنت.واسه دعوا كردنت.واسه عصباني شدنت.واسه خنده هاي قشنگت.واسه ديوونه بازي هامون.واسه نفس هات.واسه... تنگ شده. يادته گفتم نميخوام هيچوقت از پيشم بري يادته گفتم عشق من فقط واسه خودمه به هيچ كس نميدمش يادته گفتم از عشقت ميميرم يادته گفتم من ديوونتم... امشب اينارو مينويسم تا بهت بگم هيچ وقت نميخوام منو از خودت بروني اگه اين كارو كني من ميميرم.
هميشه همين كه به دلم نگاه ميكنم همين كه اسم تورو ميشنوم يا اسمتو جايي ميبينم دلم باز ميشه هميشه ميخوام كنارم باشي ولي خب نميشه...
عشق ابدي من.من بي تو نميتونم نفس بكشم من عاشقتم.عشقي كه واقعي تر از تموم عشق هاي دنيايه.عشقي كه تازگي احساس ميكنم داره به جنون ميرسه.عزيزم بايد ازت تشكر كنم تو با اومدنت همه چي رو واسم عوض كردي.تو دنياي منو عوض كردي.تو كاري كردي كه من ياد بگيرم تنهايي هامو با كسي پر كنم كه لايق پرستشه.هيچ وقت عشقم رو از دلم بيرون نميكنم عشق قشنگمو حفظ ميكنم هميشه براش خيلي زحمت كشيدم.واسه حفظ كردن عشقمون تاشده اين.ميفهمي چي ميگم؟
عشق من تو خيلي پاكي ومن هميشه به انتخابم ميبالم.هميشه ميبالم به اينكه عشقم قشنگترين ونازترين عشق دنياست اين بزرگترين چيزيه كه من توو زندگيم دارم.
:: موضوعات مرتبط:
دفتر دل ,
,
:: بازدید از این مطلب : 458
همیشه خانم ها به امر شریف «شرط و شروط تعیین کردن» مشغولن.
توجه بفرمایید که همه قانون ها شماره «1» هستن!!!!!!!!!!!
1. با شما خرید کردن ورزش نیست. ما هم دوست نداریم فکر کنیم که هست!
1. گریه کردن یعنی باج خواستن!
1.هر چیزی که می خواهید درست بگید. بذارید درست روشنتون کنیم؛ با گوشه زدن به جایی نمی رسین.
1. هیچ اشکالی نداره اگه سوال های ما رو با «بله» و «خیر» جواب بدین. خیلی هم خوشحال میشیم!
1. چیزایی که 6 ماه پیش گفتیم رو توی دعوای امروز علیه خودمون استفاده نکنین. اصلاً می دونین چیه؟ ما فقط حرفای هفته پیش یادمونه!
1. اگه فکر می کنین چاقین خب حتماً هستین دیگه. چرا باز می پرسین؟!
1. اگه از حرف ما 2 تا برداشت می کنین و یکیش شما رو عصبانی یا غمگین می کنه، پس منظور ما این یکی نبوده، اون یکی بوده!
1. یا از ما بخواهید یه کاری براتون بکنیم، یا بهمون بگید چطوری باید انجامش بدیم. نه هر دو تاش با هم! اصلاً اگه شما بهتر می دونید که چطور باید انجام بشه، چرا خودتون انجام نمی دین؟!
1. اگه خیلی احساس میکنین که حتماً باید یه حرفی رو بزنین، حداقل تا آگهی بازرگانی تلویزیون صبر کنین. نه وسط فیلم!
1. کریستف کلمب از کسی آدرس نپرسید. ما هم نمی پرسیم!
1. ما مردا فقط اسم 16 تا رنگ رو بلدیم!
1. اگه ما پرسیدیم «چته؟» و شما گفتین «هیچی»، ما هم فرض می کنیم چیزیتون نیست. البته میدونیم که یه چیزیتون هست، ولی به دردسرش نمی ارزه!
1. وقتی می خواهیم با هم بریم بیرون، هر چی که بپوشین خوبه. به جون خودمون راست می گیم!
1. لباساتون کافیه!
1. کفشاتون هم خیلی زیاده!
1. اندام ما خیلی هم متناسبه. خپلی هم خیلی خوبه!
1. اگه مارو از خونه بیرون میکنین فکر نکنین ما ناراحت میشین لر عکس این برای ما مثل یه پیک نیکه
:: موضوعات مرتبط:
دفتر دل ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1527
عشق يعني : دفتر تلفن محرمانه نداشته باشي.
عشق يعني : مجبور نباشي تنهايي غذا بخوري.
عشق يعني :رازي بين من و تو.
عشق يعني : آرزوهاتونو به هم ديگه بگين.
عشق يعني : يه کيک خونگي براي روز تولدش.
عشق يعني : به هزار زبون بهش بگي دوستش داري.
عشق يعني : کسي که دلتو ببره.
عشق يعني. : بعضي وقتها اشک زياد ريختن.
عشق يعني : همين کنار هم بودن.
عشق يعني : همون نيرويي که توي فضا مي چرخه.
عشق يعني:احساس فوق العاده اي که همه جادوروبرت هست.
عشق يعني : آدم احساس کنه زمين زير پاش نيست.
عشق يعني : ضربه فني شدن.
عشق يعني : کاري کني که به جز عشق تو هيچي نبينه.
عشق يعني : اين فکر که چقدر خوبه که اون تو رو بخواد.
عشق يعني : قشنگ ترين لباساتو براش بپوشي.
عشق يعني : ترانه که تو رو به ياد اون مي ندازه.
عشق يعني : بزاري از خودش تعريف کنه.
عشق يعني : منتظر تلفنش باشي.
عشق يعني : بدوني واسه تولدش چه هديه اي دوست داره.
عشق يعني : ديدن خوشحاليش.
عشق يعني : با نگاهت اونو به خودت جذب کني.
عشق يعني : غرورش رو جريحه دار نکني.
عشق يعني : سليقه شو مسخره نکني.
عشق يعني : فکر نکني مجبوره تا ابد با تو بمونه.
عشق يعني : وقتي ديدنش کافيه تا تو رو از خود بي خود کني.
عشق يعني : لباسي رو که برات خريده بپوشي.
عشق يعني : زير نور مهتاب براش شعر بخوني.
عشق يعني : وقتي خوابه تماشاش کني.
عشق يعني : بدون اون انگار توي بيابونه سر گردوني.
عشق يعني : دلشو نشکني
عشق يعني : وقتي اونو مي بيني داغ کني.
عشق يعني : واسش آوازه عاشقانه بخوني.
عشق يعني :مرتب ببريش بيرون
عشق يعني : بهش بگي که بدون آرايشم قشنگه
عشق يعني : نقطه ضعفاشو بشناسي
عشق يعني : ستاره ي محبوبش باشي
:: موضوعات مرتبط:
دفتر دل ,
,
:: بازدید از این مطلب : 380
عشق يک جوشش کور است و پيوندي از سر نابينايي،
دوست داشتن پيوندي خودآگاه واز روي بصيرت روشن و زلال .
عشق بيشتر از غريزه آب مي خورد وهرچه از غريزه سر زند بي ارزش است،
دوست داشتن از روح طلوع مي کند وتا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج ميگيرد .
عشق با شناسنامه بي ارتباط نيست،و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر ميگذارد
دوست داشتن در وراي سن و زمان و مزاج زندگي ميکند.
عشق طوفاني ومتلاطم است،
دوست داشتن آرام و استوار و پروقار وسرشاراز نجابت.
عشق جنون است و جنون چيزي جز خرابي و پريشاني "فهميدن و انديشيدن "نيست،
دوست داشتن ،دراوج،از سر حد عقل فراتر ميرودو فهميدن و انديشيدن را از زمين ميکند
و باخود به قله ي بلند اشراق ميبرد.
عشق زيبايي هاي دلخواه را در معشوق مي آفريند،
دوست داشتن زيبايي هاي دلخواه را در دوست مي بيند و مي يابد.
عشق يک فريب بزرگ و قوي است ، دوست داشتن يک صداقت راستين و صميمي،بي انتها و مطلق.
عشق در دريا غرق شدن است،
دوست داشتن در دريا شنا کردن.
عشق بينايي را ميگيرد،
دوست داشتن بينايي ميدهد.
عشق خشن است و شديد و ناپايدار،
دوست داشتن لطيف است و نرم و پايدار.
عشق همواره با شک آلوده است،
دوست داشتن سرا پا يقين است و شک ناپذير.
ازعشق هرچه بيشتر نوشيم سيراب تر ميشويم،
از دوست داشتن هرچه بيشتر ،تشنه تر.
عشق نيرويي است در عاشق ،که او را به معشوق ميکشاند،
دوست داشتن جاذبه اي در دوست ، که دوست را به دوست مي برد.
عشق تملک معشوق است،
دوست داشتن تشنگي محو شدن در دوست.
عشق معشوق را مجهول و گمنام مي خواهد تا در انحصار او بماند،
دوست داشتن دوست را محبوب و عزيز ميخواهد وميخواهد که همه ي دلها آنچه را او از دوست در خود دارد ،داشته باشند.
در عشق رقيب منفور است،
در دوست داشتن است که:“هواداران کويش را چو جان خويشتن دارند”
که حسد شاخصه ي عشق است
عشق معشوق را طعمه ي خويش ميبيند
و همواره در اضطراب است که ديگري از چنگش نربايد
و اگر ربود با هردو دشمني مي ورزد و معشوق نيز منفور ميگردد .
دوست داشتن ايمان است و ايمان يک روح مطلق است
يک ابديت بي مرز است ; که از جنس اين عالم نيست
:: موضوعات مرتبط:
دفتر دل ,
,
:: بازدید از این مطلب : 357
در مصلحت عشق جز وفا نميدانم
کنار عشق بمانم چون جفا نميدانم
بر دورويان عالم جز جفا نميدانم
هديه اي بهتر از عشق از خدا نمي خواهم
در زلالي عشق جز صفا نميدانم
چون عاشقم ترک وفا هرگز نميدانم
خرده بر من نگير که جز وفا نميدانم.....
:: موضوعات مرتبط:
دفتر دل ,
,
:: بازدید از این مطلب : 431
تا حالا تو زندگي اين حس برات بوجود اومده (احساسش کردي) که دلت براي کسي اون قدر (اون قدر) تنگ ميشه که دوست داري اونو از روياهات بيرون بکشي و توي دنياي واقعي بغلش کني
:: موضوعات مرتبط:
دفتر دل ,
,
:: بازدید از این مطلب : 398
آينه پرسيد که چرا دير کرده است ؟ نکند دل ديگري اورا اسير کرده است ؟ خنديدم و گفتم او فقط اسير من است تنها دقايقي چند تاخير کرده است گفتم امروز هوا سرد بوده است شايد موعد قرار تغيير کرده است خنديد به سادگيم آينه و گفت احساس پاک تورا زنجير کرده است گفتم ار عشق من چنين سخن مگوي گفت : خوابي سالها دير کرده است در ايينه به خود نگاه ميکنم آه عشق او عجيب مرا پير کرده است راست گفت آيينه که منتظر نباش او براي هميشه دير کرده است
:: موضوعات مرتبط:
دفتر دل ,
,
:: بازدید از این مطلب : 452
عاشق واقعي خودخواه نيست ،اگه خودخواه بود اون عاشق واقعي نيست عاشق واقعي آرزو هاش و در خوشبختي معشوقش ميبينه نه در کنار اون بودن . عاشق واقعي حاضره از با ارزش ترين چيزها براي خوشبختيه معشوقش بگذره اگه حاضر نبود اون عاشق واقعي نيست . عاشق واقعي فقط به خدا و معشوقش فکر ميکنه ، ميگه من عاشق شدم ، عاشق يکي از بنده هاي تو ، هر چند خودش بهتر از هر کسي ميدونه ولي با اين وجود بهش ميگه ، بهش ميگه که خدايا اون و به تو سپردم ، خودت يار و ياورش باش . تو که عاشقي رو تجربه کردي نبايد از عاشق شدنت پشيمون بشي اگه پشيمون شدي بدون تو عاشق واقعي نيستي عاشق واقعي اون کسيه که فقط نگاهش فکرش به يک نفر باشه در غير اين صورت اون عاشق واقعي نيست .و در اخر سر هم عاشق واقعي اون کسيه که فقط جاي يک نفر تو قلبش باشه جاي پاي يک نفر توقلبش باشه اگه غيرازاين باشه اون عاشق واقعي نيست پس عاشق باش يک عاشق واقعي يک عاشق واقعي
خوب بالا براتون از عاشق واقعي گفتم الان هم ميخوام از عشقهايي که توش خيانت وجود داره بگم اخه چرا عشق رو به بازي ميگيرين البته(بعضي ها)ديگه تو اين زمونه الان حرمت عشق رو شکستن عشق واقعي خيلي کم پيدا ميشه عشق خيلي احترام داره اگه حرمت عشق شکسته بشه اگه قلب يک نفر رو بشکني اينو مطمئن باش خدا قلب تو رو ميشکنه هيچ وقت با احساس کسي بازي نکن يا بهش نگو دوستت دارم يا اگر هم گفتي تا اخرش تا پاي جونت پاش باش فقط با
احساس کسي بازي نکن
دوستت دا رمعزيزم خيلي خيلي خيلي .خيلي ها مي گن اگه به معشو قت زياد بگي دوستت دارماون زود تو رو از ياد مي برد و به کس ديگري عشق مي ورزد ولي من به تواطميناندارم پسدوستت دارم دوستت دارم
:: موضوعات مرتبط:
دفتر دل ,
,
:: بازدید از این مطلب : 440
اگر مي دانستي که چقدر دوستت دارم سکوت را فراموش مي کردي تمامي ذرات وجودت عشقرا فرياد مي کرد اگر مي دانستي که چقدر دوستت دارمنگاهت را تا ابد بر من مي دوختي تا من بر سکوت نگاه تو رازهاي يک عشق زمينيرا با خود به عرش خداوند ببرم اي کاش مي دانستي اگر مي دانستي که چقدر دوستتدارم هرگز قلبم را نمي شکستي گر چه خانه ي شيطان شايسته ي ويراني است اگر ميدانستي که چقدر دوستت دارم لحظه اي مرا نمي آزردي که اين غريبه ي تنها , جز نگاهمعصومت پنجره اي و جز عشقت بهانه اي براي زيستن ندارد اي کاش مي دانستي اگر مي دانستي که چقدر دوستت دارم همه چيز را فدايم مي کردي اگر مي دانستي کهچقدر دوستت دارم همه آن چيز ها که در بندت کشيده رها مي کردي غرورت را ...... قلبت را ...... حرفت را کاش مي دانستي که چقدر دوستتدارم و مرا از اين عذاب رها مي کردي اي کاش تمام اينها را مي دانستي
:: موضوعات مرتبط:
دفتر دل ,
,
:: بازدید از این مطلب : 400
طولانی هست ولی توصیه می کنم سر فرصت بخونید چون خودم از خوندنش لذت بردم .
***
آیا تا کنون هیچ شی را عاشقانه نگریسته ای ؟
شاید بگویی آری ، چرا که نمی دانی که نگریستن عاشقانه به یک شی یعنی چه . شاید با شهوت به اشیا نگاه کرده ای ، این چیز دیگری است . کاملا فرق دارد ، درست نقطه مقابل آن است . نخست ... سعی کن تفاوت را درک کنی .
چهره ای زیبا ، بدنی زیبا ، تو به آن نگاه می کنی و احساس می کنی که عاشقانه به آن می نگری ولی چرا به آن نگاه می کنی ؟ آیا مایلی از آن چیزی به دست آوری ؟ آن عشق نیست و شهوت است . آیا می خواهی از آن بهره بکشی ؟ آن گاه شهوت است و عشق نیست . آن هنگام در واقع ، تو فکر می کنی که چگونه از آن استفاده ببری ، چگونه آن را تصاحب کنی ، چگونه از آن بدن وسیله ای بسازی برای خوشوقتی خودت .
شهوت یعنی : چگونه از چیزی برای خوشوقتی خودت استفاده کنی و عشق یعنی ، خوشوقتی تو ابدا مطرح نیست . در واقع ، شهوت یعنی چگونه چیزی به دست آوری و عشق یعنی چگونه چیزی ببخشی . این دو درست نقطه مقابل هم هستند .
اگر چهره ای زیبا ببینی و به آن عشق احساس کنی ، احساس بی درنگ تو در آگاهی ات این خواهد بود که چگونه می توانی این چهره را خشنود کنی ، چگونه این مرد یا این زن را خوشحال کنی . در این جا خودت اهمیتی نداری .
در عشق دیگری مهم است اما در شهوت مهم تو هستی . در شهوت تو فکر می کنی دیگری را وسیله خوشحالی خودت قرار دهی ، در عشق فکر می کنی که خودت چگونه وسیله شوی .
عشق تسلیم است و شهوت یک تهاجم .
تو حتی در شهوت نیز از عشق سخن می گویی . پس فریب نخور !!!!!!!!! به درون بنگر ، آن گاه به این ادراک خواهی رسید که در زندگی حتی یک بار نیز به کسی یا چیزی عاشقانه نگاه نکرده ای .
دومین تفاوتی که باید درک شود این است ... اگر عاشقانه به چیزی مادی یا بی جان نگاه کنی ، آن شی به یک شخص تبدیل می شود . اگر به آن عاشقانه نگاه کنی ، آن گاه عشق تو کلیدی می شود تا هر چیزی را به شخص تبدیل سازد . اگر به یک درخت عاشقانه بنگری ، درخت یک شخص می گردد .
هر گاه عاشقانه به چیزی نگاه کنی ، آن چیز یک شخص می شود و برعکس . هر گاه با چشمانی شهوانی به شخصی نگاه کنی ، آن شخص به یک شی تبدیل می شود . برای همین است که چشمان شهوانی دافعه دارند . چرا که هیچ کس نمی خواهد شی شود . وقتی به همسرت با چشمان شهوانی می نگری او احساس ازردگی می کند . در واقع تو چه می کنی ؟ تو یک شخص را ، یک شخص زنده را به وسیله ای بی جان تغییر می دهی . تو می پنداری که چگونه استفاده کنی و آن شخص کشته می شود .
چشمان شهوانی دافعه دارند و زشت هستند .
وقتی با عشق به کسی نگاه کنی ، او والا می گردد . یگانه می گردد . ناگهان او یک شخص می شود . یک شخص را نمی توان با دیگری جایگزین کرد ولی یک اشیا را می توان جایگزین کرد . یک شی قابل جایگزینی است ولی یک شخص جایگزینی ندارد . او یکتا و یگانه است .
عشق همه چیز را یگانه می کند . به همین سبب تو بدون عشق ، هرگز احساس نمی کنی که شخص هستی . تا زمانی که کسی عمیقا دوستت ندارد ، هرگز احساس نخواهی کرد که موجودی یگانه هستی و به راحتی می توان تو را تغییر داد و جایگزین کرد .
در رابطه شهوانی ، همه چیز شی هست و این غیر انسانی ترین کارهایی است که انسان می تواند انجام دهد : تبدیل شخصی به شی .
وقتی عاشقانه می نگری ، خودت را فراموش کن . خودت را کاملا فراموش کن . برای امتحان یه یک گل نگاه کن و خودت را به تمامی از یاد ببر . بگذار گل باشد و خودت کاملا غایب باشی . گل را احساس کن ، آن گاه عشقی عمیق از آگاهی تو به سمت گل روانه می گردد . تو به وجد می آیی و آن گل ، یک شخص می گردد .
به موضوع دیگری نپرداز . با یک گل سرخ یا با چهره معشوقت باقی بمان . تنها با قلبت بمان . با این احساس که چه کنم تا معشوق شادتر و معشوق تر باشد ؟ و وقتی چنین باشد ، تو غایب خواهی بود ، هرگز به خودت توجه نخواهی کرد .
وقتی به خودت توجه نداری ، خالی می گردی ، فضایی درونت آفریده می شود . وقتی ذهنت کاملا به دیگری متوجه می گردد ، آن گاه درونت خلا ایجاد می شود .
با معشوق ، انسان به تمامی ناتوان می گردد ، این را به یاد بسپار . هر گاه عاشق کسی باشی ، احساس عجز کامل می کنی . درد عشق همین است : فرد نمی تواند احساس کند که چه بکند . او مایل است همه کار بکند ، می خواهد تمامی کائنات را به معشوق ببخشد ، ولی چه می تواند بکند ؟
تو تهی هستی و به همین سبب عشق به یک مراقبه عمیف تبدیل می گردد . در حقیقت ، اگر کسی را دوست داشته باشی ، به هیچ مراقبه دیگری نیازی نیست ولی چون در واقع کسی عاشق نیست ، به 112 تکنیک نیاز دارد و حتی شاید این ها هم کافی نباشد . خود عشق بزرگ ترین تکنیک است ولی عشق مشکل است و حتی ناممکن .
عشق یعنی خود را آگاهی رها کردن و در همان مکان ، جایی که نفس تو وجود داشته ، دیگری را جای دادن . جایگزینی خودت با دیگری یعنی عشق . گویی که اینک تو نیستی و فقط دیگری هست .
سارتر می گوید که دیگری جهنم است و حق با اوست . او درست می گوید زیرا که دیگری فقط برای تو جهنم می آفریند ولی همچنین او اشتباه می کند ، زیرا اگر دیگری بتواند جهنم باشد ، می تواند بهشت هم باشد ، کافی است با عشق نگاه کنیم . هر زن و شوهر برای یکدیگر جهنم می سازند زیرا هر یک می کوشد تا دیگری را تصاحب کند . غافل از اینکه تنها تصاحب اشیا ممکن است ، نه تصاحب اشخاص !
اگر عاشق باشی ، حتی نگاه خیره بسیار زیباست ، زیرا خیره شدن تو ، او را یک شی نمی سازد . آن گاه می توانی مستقیم به چشمان او نگاه کنی . آن گاه می توانی عمیقا وارد چشمان دیگری شوی . تو او را به یک شی تبدیل نمی کنی ، بلکه نگاه تو از راه عشق ، از او یک شخص می سازد . برای همین است که تنها نگاه خیره عاشقان زیباست و گرنه خیره نگریستن زشت است .
هرگاه شخصی را به یک شی تبدیل کنی ، عملی غیراخلاقی مرتکب شده ای ولی اگر سرشار از عشق باشی ، در آن لحظه سرشار از عشق ، این پدیده ، این برکت با هر موضوعی روی خواهد داد و تو زندگی می بخشی .
هنگامی که معشوق به تصاحب در آید ، عشق رفته است . آن گاه معشوق تنها یک شی خواهد بود . می توانی از او استفاده کنی ، ولی برکات هرگز برنمی گردند ، زیرا آن برکات فقط زمانی می آمدند که او یک انسان بود ، دیگری آفریده شده بود ، شخص را در دیگری آفریده بودی و دیگری نیز ، شخص را در تو آفریده بود . هیچ کدام شی نبودید . هر دو ذهنیت هایی بودید که با هم تلاقی کرده بودند دو انسان که ملاقات کرده اند ، نه یک انسان و یک شی .
اگر بدانی که تو نیستی و آگاهی ات با عشقی عمیق به سوی دیگری حرکت کرده باشد به درختان ، به آسمان ، به ستارگان ، به هر کس ، وقتی که تمام آگاهی ات تو را ترک گفته و به سوی دیگری رفته باشد در آن غیبت نفس ، برکات نازل می شوند .
:: موضوعات مرتبط:
دفتر دل ,
,
:: بازدید از این مطلب : 423
امروز خانم معلم گفت در مورد عشق انشا بنویسیم، پیش بابا رفتم و از بابایی خواستم در نوشتن انشا بهم کمک کنه، وقتی بابایی از موضوع انشا مطلع شد گفت: این خانم معلمتون هم عاشقه ها! آخه بچه کلاس دومی رو چه به عشق! برو از مامانت بپرس، من اصلا" حال و حوصله ی چنین موضوع انشاهایی رو ندارم!
پیش مامانی رفتم و از مامانی خواستم در مورد عشق برام انشا بگه که یهو مامانی زد زیر گریه و خطاب به بابایی گفت: آهای مرد چطور اون روزا خوب بلد بودی در مورد عشق انشا بنویسی و فرت و فرت برام نامه می نوشتی، اما حالا حوصله ی دو کلوم صحبت کردن در مورد عشق رو نداری؟! اصلا" تو از همون روز اول هم عاشقم نبودی ... مامانی نتونست بیشتر از این ادامه بده و بازم زد زیر گریه، فکر کنم عشق چیز ناراحت کننده ای باشه که مامانی با شنیدن این کلمه حتی از وقتی گلدون چینی اش هم مرد بیشتر اشک ریخت!
پیش بابابزرگ رفتم و از بابابزرگ خواستم بهم بگه عشق یعنی چی؟! بابا بزرگ هم بهم دو تا چغک رو که روی درخت نشسته بودند نشون داد و گفت عشق یعنی این! در همون لحظه ای که بابابزرگ گفت عشق یعنی این، یکی از اون دو تا گنجشک توی باغچه مون خرابکاری کرد، فکر کنم بابابزرگ اشتباه میکنه چون اگه عشق این بود خانم معلم این موضوع رو به عنوان موضوع انشا انتخاب نمی کرد!
دم در رفتم تا مامان بزرگ رو پیدا کنم و در مورد عشق ازش بپرسم، توی راه یه آدمی رو دیدم که داخل جوی آب دراز کشیده بود، ازش پرسیدم: میتونی بگی عشق چیه؟! ، اون هم یه داستانی رو برام تعریف کرد که شبیه یکی از این فیلم هندی ها بود و می گفت این داستان زندگی خودش بوده، البته من هر چی فکر کردم یادم نیومد اون توی کدوم فیلم هندی بازی کرده، راستش شبیه هیچکدوم از بازیگرای هندی نبود، اون میگفت عشق اونو اینجوری آواره ی کوچه و بیابون و جوی آب کرده! بعد یه چیزی بهم نشون داد که سیاه بود و گفت حالا دیگه عشق من اینه!
مامان بزرگ رو با زمبیلش دیدم، یه چیز دراز هم همراهش بود که کادو شده بود، یه عالمه سبزی هم خریده بود، وقتی دید من دارم با اون آقاهه که توی جوی آب بود حرف می زنم دستم رو کشید و گفت دیگه با این جور آدمها حرف نزن، به مامان بزرگ گفتم اون یه آدم عاشق بود، منظورت اینه که با آدمهای عاشق حرف نزنم؟!، مامان بزرگ گفت: اون و عشق؟! عشق کلمه مقدسی است که اون هیچ بویی ازش نبرده. گفتم پس عشق چیه؟!، مامان بزرگ هم گفت وقتی رسیدیم خونه بهت نشون میدم، وارد خونه شدیم، وقتی مامان بزرگ وارد خونه شد مثل همیشه بابابزرگ به استقبالش اومد، بعد یه کاری کردن که من فکر کردم سال تحویل شده! مامان بزرگ اون چیز دراز کادو شده رو داد به بابابزرگم و گفت تولدت مبارک! مامان و بابا هم داشتن نگاه می کردن، بابایی داشت اشک می ریخت وقتی ازش پرسیدم چرا اشک می ریزی گفت توی چشمم خاک رفته، بابایی هر وقت فیلم هندی هم نگاه می کنیم توی چشماش خاک میره، مامانی کیک تولد رو آورد، بابابزرگ کادوش رو باز کرد، یک عصای نو بود، بابا و مامان به اون عصا اشاره کردن و گفتن: عشق یعنی این! به نظرم عشق یعنی عصا و باید برم در مورد عصا انشا بنویسم
:: موضوعات مرتبط:
دفتر دل ,
,
:: بازدید از این مطلب : 447